چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۶:۵۸
۰ نفر

همشهری آنلاین: نشست سالانه آیپک، اوکراین و مواضع سیاسی آیت ا... مصباح یزدی از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی روزنامه‎های چهارشنبه-۱۴ اسفند-جای گرفتند.

محمدتقی فاضل‌میبدی . عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تیتر« اجتهاد در مقابل نص»نوشت:روزنامه شرق؛۱۴ اسفند

در یکی از سایت‌ها از قول آیت‌ا... مصباح‌یزدی چنین آمده بود:  «کسانی که فرمایشات حضرت امام‌(ره) را در سخنرانی‌ها و کتاب‌هایشان دیده باشند، می‌دانند که امام‌(ره) از لفظ حکومت اسلامی استفاده می‌کردند، اما از آنجا که واقعه انقلاب در این جهان اتفاق می‌افتد و جهان می‌خواهد بداند چه حکومتی در ایران قرار است بر سرکار بیاید، امام از ادبیات سیاسی روز استفاده کرده و منطقی را اتخاذ کردند که مورد توافق و فهم دیگران باشد.  از این گفتار چنین استفاده می‌شود که امام‌خمینی(ره) اعتقادی دینی به جمهوریت نداشته و از باب ضرورت آن را مطرح کرده است.

هرکس اندک مروری بر صحیفه امام داشته باشد، می‌داند تاکیدی که ایشان بر آرای ملت داشتند و جمهوری و حقوق افراد را به معنایی که در دنیا رایج است اعتقاد داشتند، جای شبهه‌ای باقی نمی‌ماند. امام در پاسخ به خبرنگاران خارجی و نمایندگان دولت فرانسه که با مبانی اسلام آشنایی نداشتند،  اظهار کردند جمهوری موردنظر ما، «به همان معنایی است که در همه‌جا جمهوری است» و بسیاری از نویسندگانی که از اصالت جمهوریت سخن گفته‌اند، به این جمله امام استناد کرده‌اند.

اما حضرت‌امام در همان دیدار و موارد متعدد دیگر نگاه خود را به مقوله جمهوریت به‌خوبی تبیین کرده‌اند. خطاب به نمایندگان دولت فرانسه فرمودند: «اصل جمهوری همین است که در مملکت شما هم هست که آرای عمومی آن را تعیین می‌کند... جمهوری است یعنی دموکراتیک و اسلامی است یعنی قانون آن اسلامی است.» ایشان جمهوری را به معنای «اتکای حکومت به آرای مردم» تفسیر کرده‌اند.

نکته دیگری که در سخنان مصباح‌یزدی آمده: امام(ره)  برای اقناع طرف‌های مقابل، به رای مردم استدلال می‌کنند. بنابراین امروز هم اگر رهبری از حقوق‌بشر و نقض حقوق‌بشر در غرب سخن می‌گویند نه به دلیل اینکه حقوق‌بشر غربی را پذیرفته باشند، بلکه از باب جدال و استفاده از مقبولات آنها برای اقناع آنهاست.  اینکه می‌گویند بدترین حمله به کسی این است که از او بد دفاع شود، اینجا معلوم می‌شود. در چنین دیدگاهی شاید سخنان امام‌علی(ع) در خطبه 216نهج‌البلاغه هم که بر حقوق مردم پای می‌فشارد، توجیه شود که برای جدال با خصم بوده است و ایشان نیز حقوق ملت را قبول ندارد.

چون حضرت در آنجا به‌گونه‌ای از حقوق مردم سخن می‌گوید که هزارواندی‌سال بعد، فیلسوفان حقوق‌بشر به آن رسیدند که آدمیان را در برابر حاکمان برخوردار از حقوق هستند و یکی از این حقوق این است که باید از حاکمان انتقاد شود و مردم حق مشارکت سیاسی دارند و آزادی و کرامت آدمیان را باید پاس‌داشت. «اما اخ لک فی‌الدین واما نظیر لک فی‌الخلق» (عهدنامه مالک).  اینکه آدم هر چه را که نمی‌پسندد باطل اعلام کند، بلافاصله انگ غربی‌بودن به آن می‌زند. مگر هر چه از غرب بیاید باید یکسره باطل اعلام شود.

غیر از این است که ایشان با آرای مردم نماینده خبرگان شده‌اند. انتخابات از کجا آمده؟ پارلمان، تفکیک قوا، انتخابات ریاست‌جمهوری از کجا آمده؟ ایشان می‌گویند حقوق‌بشر و حقوق شهروندی غربی با روح اسلام مخالف است. پدیده حقوق‌بشر و حقوق شهروندی برای این است که در حق شهروندان اجحافی صورت نگیرد و دولت‌ها در حق ملت به عدالت عمل کنند. مگر روح قرآن و تعالیم انبیا برای تحقق قسط‌ نیست؟ امروز برای انسان، حقوق زیادی تعریف شده است، مردم باید به حقوق خود آشنا باشند. اگر آقای مصباح مفهوم ملت و دولت به معنای مدرن را قبول دارند، باید بپذیرند هر کس که تابع کشوری است از تمامی حقوق به‌طور برابر برخوردار است و تمام شهروندان در برابر قانون مساوی هستند (اصل قانون اساسی). در ملیت نمی‌توان مسلمان را از غیرمسلمان، از لحاظ حقوق شهروندی، جدا کرد.

بحث قیامت جداست. امروز اگر مسلمان عراقی یا افغانی بدون تابعیت در ایران زندگی کند و یک مسلمان به تمام معنا و طبق نظر آقای مصباح باشد، از حقوق شهروندی برخوردار نیست و بیگانه شناخته می‌شود و اگر یهودی- به تعبیر ایشان- تابع ایران و نظام جمهوری‌اسلامی باشد و شناسنامه ایرانی دارد، همان حقوقی را دارد که یک مسلمان دارد. هیچ فرقی میانشان از این جهت نیست و هر دو در انتخابات، رایشان در پای صندوق مساوی است. بحث برخی فروعات فقهی جداست. اگرچه آن‌هم در پاره‌ای اجتهاداتی که صورت گرفته، مانند برابری دیه، مساله را به‌طور تساوی حل کرده‌اند. چرا آقای مصباح پدیده حقوق‌بشر و حقوق شهروندی را مولود فکر بشر نمی‌دانند و همه‌جا غربی تلقی می‌کنند؟ البته هیچ فکری خالی از نقد نیست، از سویی چرا صنعت، تکنولوژی، درمان، هواپیما و حتی فلسفه یونانی ارسطو را که اینها غربی است، می‌پذیرند و تدریس می‌فرمایند و از اخلاق نیکو ماخوس و تفکیک عقل نظری و عملی در اخلاق با احترام سخن می‌گویند، که حق همچنین است؛ اما پای حقوق‌بشر که در میان است آن را غربی می‌دانند. چرا مانند شهیدمطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام نکات مثبت و منفی آن را نمی‌بینند. یا از لحاظ علمی آن را به نقد نمی‌گذارند؟

ایشان به یاد دارند که دولت پیشین را در حد ادامه دولت رسول‌الله ارتقا دادند و از یک عالم خوزستانی در عالم رویا دولت را دعاکرده امام‌زمان دانستند. لابد آمارها، گزارش‌ها، و تخلفات آن را مطلع هستند و خسارت‌هایی که به فرهنگ و اقتصاد کشور وارد شد را می‌دانند. بنابراین مبارزه سیاسی حق آقای مصباح به‌عنوان لیدر یک حزب سیاسی است ولی دو چیز را در نظر داشته باشند؛ یکی پای دین خدا را در همه‌جا به میان نیاورند و دیگر حرف‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی را به‌نفع خود تفسیر نکنند.

رویکرد پنهان اوباما در آیپک

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه کارشناس مسائل سیاسی در روزنامه تهران امروز به نشست سالاینه آیپک اشاره کرد و آورد:تهران امروز؛۱۴ اسفند

آیپک شورای یهودیان در روابط اسرائیل و آمریکاست،این لابی به عنوان یکی از مهم‌ترین لابی‌های صهیونیستی حاضر در آمریکا نقش تنظیم‌کننده روابط آمریکا و اسرائیل را برعهده دارد.در نشست سالانه این لابی،مقامات ارشد دولت آمریکا حضور پیدا می‌کنند که این نشان‌دهنده اهمیتی است که آمریکا به موضوع یهودیان می‌دهد.اهمیتی که اتفاقی نیست و فارغ از مواضعی که دراین باره گرفته می‌شود نشان می‌دهد رابطه این دو راهبردی و بنیادی است.درواقع از آنجا که اسرائیل از سوی کشورهای غربی و براساس بیانیه بالفور در سال 1918 میلادی ایجاد شد و از سال 1950 تا 1970 بخش اعظم ماموریت‌های انگلیس‌ها به آمریکا منتقل شد در نتیجه این انتقال آمریکا در همه حوزه‌ها از جمله اسرائیل صاحب‌نظر شد.

اکنون آنچه در قالب استراتژی امنیت ملی آمریکا در حال اجراست از این رژیم به‌عنوان متحد سنتی و راهبردی یاد می‌شود ضمن اینکه حمایت از اسرائیل به عنوان بخشی از منافع حیاتی آمریکا نام برده شده است که اینها همه دلایل خاص خود را دارد.نفوذ آیپک و یهودیان در ساختار سیاسی،اقتصادی و فرهنگی و رسانه‌ای یکی از مهم‌ترین این دلایل است.در شرایط کنونی حدود 40 تا 50 درصد منافع آمریکا به منافع اسرائیل وابسته است. بر این اساس هشتاد درصد مشاوران نمایندگان و سناتورهای آمریکا در شرایط کنونی ارتباط نزدیک با لابی آیپک دارند.علاوه بر این لابی آیپک نقش عمده در اتاق‌های فکر و در میان راهبردنویسان عمده آمریکا دارند،مراکزی همچون بروکینگز و برکلی در این زمینه صاحب نقش هستند.

از لحاظ اقتصادی نیز یهودیان در ساختار اقتصادی عظیم تولید ثروت در آمریکا نقش عمده دارند.در حوزه فرهنگی و رسانه‌ای نیز بالغ بر85درصد رسانه‌های آمریکا در تملک یهودیان قرار دارد.ضمن اینکه یهودیان از کمک‌کنندگان دو حزب آمریکا در انتخابات ریاست‌جمهوری هستند.برای مثال در انتخابات پیشین از جمهوری‌خواهان به دلیل سیاست‌های ضد ایرانی دفاع کردند.

در حوزه مسائل اخیر در منطقه خاورمیانه نیز آمریکایی‌ها تلاش کردند به صهیونیست‌ها روحیه تازه‌ای بدهند و آنها را توجیه کنند که توافق ژنو با ایران با منافع اسرائیل در تضاد نخواهد بود.

در واقع می‌توان گفت که مقامات آمریکا چاره‌ای ندارند مگر اینکه راه راضی‌سازی این لابی قدرتمند را در پیش بگیرند.چراکه لابی آیپک یک لابی قوی و اثرگذار است و عدم راضی‌سازی این لابی برای دولتمردان آمریکا هزینه زیادی خواهد داشت ضمن اینکه آمریکایی‌ها از طرف دیگر هم فعلا راه مذاکره با ایران را در پیش گرفته‌اند و باید به‌گونه‌ای حرکت کنند که دست‌کم در مقطع فعلی هیچ‌کدام معلق نماند. دقیقا به همین دلایل است که باراک اوباما در یکی از سخنرانی‌های خود گفته است در زمینه تهدید بودن ایران برای ما،متحدان ما و منافع آمریکا،من با نتانیاهو و متحدان خود اختلاف‌نظر دارم.

این موضوع هشدار آمریکایی‌ها به صهیونیست‌ها درباره اخلال در روند مذاکره با ایران را در پی داشته است و البته از آن طرف هم جان کری در اجلاس آیپک بر حیاتی بودن اسرائیل برای آمریکا سخن می‌گوید و وعده می‌دهد که در صورت شکست مذاکرات، تحریم‌ها دو ساعته بر می‌گردد. ضمن اینکه درباره تاثیر آیپک بر مذاکرات ایران،اخبار تایید نشده‌ای وجود دارد مبنی بر وجود اختلاف و دو دستگی در این لابی در قبال مسئله ایران، به این معنا که برخی در این گروه خواستار سیاست خصمانه بر علیه ایران هستند در حالی‌که عده‌ای دیگر خواستار دادن زمان از سوی اوباما و کری به ایران هستند،هرچند معمولا یهودیان در محافل خود به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که اختلاف‌ها به بیرون درز نکند.

بحران اوکراین و کارت ایران

روزنامه شهروند در ستون سرمقاله خود نیز نگاهی به بحران اوکراین داشت و نوشت:روزنامه شهروند؛۱۴ اسفند

با استقرار نیروهای روسی در جزیره کریمه که یکشنبه ١١ اسفند تقریبا تکمیل شد و اعلام وفاداری غیرمترقبه فرمانده جدید نیروی دریایی اوکراین از جمهوری خود مختار کریمه، بحران اوکراین وارد مرحله جدیدی شد. در مقابل مانورهای سیاسی و نظامی پوتین، غرب تاکنون نظاره‌گر اما پر هیاهو بوده است. تنها نکته ملموس، تهدید غرب به اخراج مسکو از G۸ و احیانا از G۲۰ است و تهدید به محدود کردن توان اقتصادی روسیه. جلسه ناتو در بروکسل هم یکشنبه‌شب تنها با درخواست از مسکو برای کاهش تشنج، عقب‌نشینی از مواضع متصرفی، واگذاری بحران به راه‌حل سیاسی و وفاداری به تعهدات بین‌المللی به پایان رسید. عوارض تهدیدات اقتصادی غرب نیز با سقوط چند‌درصدی روبل در روز دوشنبه مواجه شد که بانک مرکزی روسیه برای مقابله با آن فورا نرخ سود بانکی را یک و نیم‌درصد بالا برد.

پس از بی‌نتیجه بودن مکالمه ٩٠دقیقه‌ای شنبه‌شب اوباما و پوتین و بازی دیپلماتیک پوتین در کسب موافقت پارلمان روسیه برای دخالت نظامی مسکو در بحران، مسیر تحولات آتی اوکراین کمی روشن‌تر شد و مسکو از خود سرسختی قابل توجهی به نمایش گذاشت. شرط روسیه برای فروکش بحران، پایبندی به توافق دولت طرفدار مسکو اوکراین با مخالفان در ٢١ فوریه، (جمعه دوم اسفند) است که یک روز قبل از تحولات برق‌آسای کی‌یف در روز شنبه سوم اسفند امضا شد. تحولاتی که به فرار
 رئیس جمهوری منتخب اوکراین به روسیه و روی کار آمدن دولت موقت در کی‌یف منجر شد.

حفظ جان روسی‌ها و روسی‌تبار‌های اوکراین، بهانه‌ای بود که پوتین لازم داشت تا بخشی از بازی کرملین تکمیل شود. آن‌چه مسکو اینک لازم دارد ایجاد یک درگیری است که چند روسی‌تبار در اوکراین در آن کشته شوند و پوتین با ایجاد جو ناسیونالیستی، در روسیه و در میان روسی‌تبار‌های اوکراین، وارد فاز بعدی ماجرا شود. با بلبشویی که در کی‌یف وجود دارد، این بهانه اگر روس‌ها بخواهند، به‌دست‌آمدنی است! به نظر می‌رسد سفر سه‌شنبه جان‌کری وزیر خارجه آمریکا به کی‌یف نیز غیر از دادن قول‌هایی در حمایت از مواضع سیاسی و اندرز به رهبران جدید کی‌یف به خویشتنداری، فرا‌تر رود.

واقعیت این است که اوکراینی‌ها خواستار انقلاب نبودند! خواستار تغییر در نظام فاسدی بودند که بر آنها حکم می‌راند. درمیان رهبران جدید کی‌یف هم نشانه‌ها و برنامه‌هایی واقعی از تمایل به یک تغییر جدی نیست غیر از نزدیک‌تر شدن به غرب. بخش عمده موتور این حرکت، ناسیونالیسم تحریک شده در بخش غربی اوکراین است و همچنین بازی دقیقا طراحی‌شده ناتو برای نزدیک‌تر شدن به مرزهای غربی روسیه. بخش عمده‌ای نیز بازی رسانه‌ای غرب که این تمایل به تغییر را به صورت یک انقلاب به خورد مردم غرب اوکراین و افکار عمومی جهانیان داده است! در این میان کسی نمی‌پرسد اگر این تحرکات، انقلاب بود چرا نشانه‌های آن فقط در میدان استقلال کی‌یف و تنها یک شهر غربی اوکراین دیده شد و نه جاهای دیگر این کشور پهناور که از لحاظ وسعت، دومین کشور اروپا می‌تواند باشد؟!

طبیعی است وخامت اوضاع اقتصادی کشور، فساد گسترده، رقابت‌های حزبی رهبران فاسد باقیمانده از نظام سابق، رهبران «انقلاب نارنجی» و سرسپردگی کامل برخی از بازیگران حوادث ۳ماهه اخیر به غرب نیز در اوج‌گیری ماجرا و از همه مهم‌تر رقابت‌های شرق و غرب، در رسیدن آن به این نقطه بحرانی نقش اساسی داشته است.

دلایل مسکو برای نشان دادن چنین واکنشی، روشن است. روسیه، اوکراین را حیاط خلوت خود می‌شناسد! غرب می‌خواهد روسیه تازه خارج‌شده از عوارض تحقیر ناشی از فروپاشی شوروی را محدود و کمربند ناتو را به دور آن محکم کند و ناوگان دریایی روسیه را از داشتن توانی محروم سازد که در ‌سال٢٠٠٨، در جنگ چندروزه با گرجستان از آن بهره گرفت و غرب را در شب برگزاری المپیک پکن مات و مبهوت بر جای گذاشت و ساکاشویلی طرفدار غرب را به خارج گود روانه کرد. علاوه بر این، اگر مدل موردنظر غرب در بحران اوکراین به پیروزی غرب منجر شود، مسکو با قزاقستان و بلاروس و حتی با خود مردم روسیه مشکل خواهد داشت!

پوتین، قبل از این‌که سیاستمداری زیرک باشد که هست، سابقه عضویت بالا در سازمان مخوف جاسوسی کاگ‌ب شوروی را دارد و یک ورزشکار است! بنابراین پوتین به راحتی تسلیم نمی‌شود! سازماندهی را نیز خوب می‌داند. دیدیم که با چه نقشه‌ای ظاهرا قانونی مدودف را جانشین خود کرد و دوباره قانونا زمام امور را در کرملین به دست گرفت! پوتین که یلتسین دهه ٩٠ نیست که مستی لایعقل باشد. هوشیار است! در ضمن مسکو به خوبی می‌داند ۲٦‌درصد گاز اروپا از روسیه تأمین می‌شود و تنها ٢درصد اقتصادش به آمریکا وابسته است!

 روسیه می‌داند برای بازی کردن نقش خود به‌عنوان یک قدرت جهانی درجه ۲، به شدت به شبه‌جزیره استراتژیک کریمه نیاز دارد! روس‌ها از زمان تزار‌ها به این اهمیت پی برده بودند. جابه‌جایی اکثریت تاتارهای کریمه و رسانیدن شمار آنان به ١٢درصد جمعیت کریمه و جایگزینی روسی‌تبار‌ها در این شبه‌جزیره در زمان استالین از این هوشیاری سیاسی خبر می‌دهد. این مهاجرت اجباری و جایگزینی طراحی‌شده روسی‌تبار‌های مسکو را در کریمه به دستاوردی نایل کرد که به آن احتیاج دارند؛ اکثریت ٥٩‌درصدی روسی‌تبار‌ها در کریمه!

این واقعیت راهگشای دفاع از «حق حکومت اکثریت» روسی‌تبار‌ها در کریمه است که اگر شرایط همچنان بحرانی بماند، در همه‌پرسی دهم فروردین ٩٣ برای خودمختاری، که پارلمان کریمه دوشنبه ١٢ اسفند تاریخ آن را تعیین کرد، بر آن صحه گذاشته خواهد شد و حتی می‌تواند به خلق یک جمهوری جدید روسی در ساحل شمالی دریای سیاه منجر شود!

از قراین چنین برمی‌آید که آمریکا تمایلی به آغاز یک درگیری نظامی در وسعت زیاد ندارد. اروپا نیز از چنین توان و تمایلی برخوردار نیست. فعالیت‌های سیاسی به صورت رفت و آمد‌های نمادین وزیران خارجه اروپا و آمریکا به کی‌یف درحال انجام است اما همه می‌دانند که اتحادیه اروپا هنوز از عوارض بحران ٢٠٠٨ رنج می‌برد و در کمک به یونان و پرتغال درمانده است. اوکراین کشوری ورشکسته است. حداقل به ٤٠‌میلیارد دلار در یک‌سال آینده احتیاج دارد. از نظر انرژی به شدت به روسیه وابسته است.

صنایعش مدرن نیست. بخش عمده آن در شرق کشور است که اکثریت آن روسی‌تبارند و خواهان ماندن در کنار مسکو. بازسازی صنایع کهنه اوکراین بسیار هزینه‌بر است و انجام آن به تنهایی از توان کنونی اتحادیه اروپا، خارج است. در کشوری که می‌رود با درگیری‌های قومی و سیاسی در چند‌ سال آینده روبه‌رو باشد، کمتر بخش خصوصی غربی حاضر به چنین سرمایه‌گذاری پرریسکی خواهد بود. غرب تلاش می‌کند هرگونه کمک مالی به اوکراین را از محل بانک جهانی تأمین کند که درحال حاضر نیز یکی از طلبکاران عمده این کشور ورشکسته است. تازه هرگونه کمکی نیز مشروط به تغییراتی اساسی در سیستم مدیریت اقتصادی اوکراین خواهد بود که بافت فاسد سیاسی کی‌یف از انجام آن عاجز است.

قدرت گرفتن روس‌ها در برابر غرب، چندان هم برای چین که قدرت بلامنازع صنعتی جهان است، نامطبوع نیست. پکن نیز در چند ‌سال اخیر از درد مشابه روس‌ها، در جنبش استقلال‌طلبی منطقه نفت‌خیز ترکستان چین در منتهی‌الیه بخش غربی که به سین کیانگ معروف است و سکنه‌اش مسلمانان اویغور هستند، رنج برده است به همین دلیل، دوشنبه، وزیر خارجه چین به گونه‌ای دوپهلو گفت که پکن مخالف دخالت خارجی در هر کشور دنیاست و راه برون‌رفت مشکلات قومی باید در حل سیاسی مشکلات پیدا شود. برای مشاهده موضعی شفاف‌تر باید منتظر ماند تا پکن در سازمان ملل نشان دهد چگونه با یک‌قطبی شدن دنیا با محور آمریکا مخالف است و این سلطه اصلا با منافع درازمدت چین نیز همخوانی ندارد.

بحران اوکراین ممکن است به راه‌حل نظامی ختم نشود. غرب به راه‌حل سیاسی تمایل دارد، با فشار سنگین اقتصادی به روسیه. به نظر می‌رسد این بحران تا ٢٥ می ‌(پنجم خردادماه ٩٢) ادامه می‌یابد تا انتخابات اوکراین و کریمه برگزار شود. در این مدت، غرب با مسکو درگیر جنگ روانی - اقتصادی خواهد بود و تحولات قابل پیش‌بینی قطعی نیست. اما آن‌چه برای ایران روشن است این است که فرصت خوبی فراهم شده است تا ایران با سیاست‌ورزی عاقلانه و متکی بر منافع ملی، از این فرصت کم‌نظیر برای حل‌وفصل بخشی از مشکلات خود با اروپا و آمریکا استفاده کند. آیا اتاق فکر نظام و ظریف همچنان بیدار و زیرکند؟ آیا «برادران» ما در ایران که قائدتا باید به سربلندی ایران فکر کنند، به چنین موقعیت استثنایی واقفند؟

سیاست، استفاده از فرصت‌های استثنایی است و جابه‌جا کردن به موقع خط‌های قرمز! هیچ چیزی در سیاست همیشه ثابت نیست. اگر این‌گونه بود که سیاست نبود. یک خط راست بود!

کد خبر 252007
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز